مقايسه روش تبيين کارکردي جامعه شناسان و عالمان دين در عرصه دين پژوهي(3)
مقايسه روش تبيين کارکردي جامعه شناسان و عالمان دين در عرصه دين پژوهي(3)
توجه توأمان به صور مختلف كاركردهاي دين
الف. توجه به كاركردهاي اخروي و دنيوي: يكي از مهمترين ويژگيهاي روش كاركردي عالمان دين، توجه هم زمان به كاركردهاي اخروي و دنيوي دين است. غزالي در اينباره مينويسد: «مقصود شريعت پنج چيز است: دين، نفس، عقل، نسل و اموال»؛ (56) مقصود وي از «دين» همان آخرت است. برخي ديگر نيز چنين مينويسد:
اكنون كه اعتقاد به خدا و مذهب چنين فايده هاي بزرگي دارد و در سرنوشت اجتماع ميتواند تا اين اندازه مؤثر باشد چرا انسان دربارة آن به بحث و بررسي نپردازد تا در صورت واقعيت داشتن آن، از اين همه مزايا بهرهمند گردد ... وظيفه هر دانشپژوه عاقل است كه در اين باره به مطالعه و تحقيق بپردازد تا با كاوش و بررسي به خدا ايمان بياورد و از مزاياي دنيوي و اخروي آن محروم نماند.(57)
مهم در آراي عالمان دين، توجه به نحوة ارتباط كاركردهاي دنيوي دين با كاركردهاي اخروي آن است. از نظر آنها، كاركردهاي اخروي اصل، و كاركردهاي دنيوي تابع و مقدمة كاركردهاي اخروي هستند؛ زيرا كاركردهاي دنيوي راه وصول به كاركردهاي اخروي است؛ در نتيجه، اگر به بعد مقدمه بودن آنها توجه نشود، بياهميت است.
بسياري از متفكران اسلامي به اين حقيقت اشاره كرده اند؛ ملاصدرا معتقد است كاركرد اصلي دين راهنمايي انسان به سوي خداوند و ارتقا دادن از اين عالم است نه دنياي تنها؛ از نظر ايشان، دنيا مقدمة آخرت و غرض از زيستن در دنيا، آماده شدن براي آخرت است. (58) امام خميني قدس سره نيز مي فرمايد هدف اصلي دين بسط توحيد و شناخت مردم از عالم است و تمام كاركردهاي ديگر آن مانند تشكيل حكومت، مقصود بالذات دين نيست؛ بلكه مقدمه بسط توحيد است.(59) از نظر آيتالله جوادي آملي نيز خواستن سعادت و رستگاري اخروي كاركرد غايي دين و خواستن امور مادي انسان مانند تأمين اقتصاد و... جزو كاركردهاي فرعي و مقدمه دستيابي به كاركرد اخروي دين است.(60) علامه محمد تقي جعفري با تقسيم حيات به طبيعي و معقول بيان ميدارد انسان در سامان دادن زندگي طبيعي، نه تنها به دين نياز ندارد، بلكه دين در برخي مواقع مزاحم آن نيز است؛ سرّ نياز انسان به دين حيات معقول و طيبه است كه در آن انسان به كمال نهايي دست مي يابد و ظرف تحقق آن نيز آخرت است. بنابراين، هدف غايي دين، ساختن زندگي معقول است و اگر اين هدف ناديده انگاشته شود و زندگي طبيعي مقدم انگاشته شود، استفادة ابزاري از دين است. (61)
گفتني است از نظر عالمان دين، پس از وصل به ذيالمقدمه نيز از كاركردهاي دنيوي دين به منزلة مقدمه بينياز نميشويم. سر مطلب اين است كه گاهي مقدمه مرتبة ضعيفي از ذيالمقدمه است و گاهي نيست. امور دنيوي مورد توجه دين از نوع اول است. بنابراين، كاركرد دنيوي و توجه به آخرت، دو مرتبه از يك حقيقت واحد كمال بشر است و دين به هر دو توجه كرده است.(62) بنابراين، بسياري از كاركردهاي دنيوي دين براي رسيدن به هدف نهايي ضروري است.
ب. توجه به كاركردهاي مختلف دنيوي دين: در اين مورد، دو موضوع ديدگاه عالمان دين را از ديدگاه جامعه شناسان متمايز ميسازد؛ اول اينكه در آراي عالمان دين، شكل هاي متنوع نيازهاي انسان و كاركردهاي دنيوي دين لحاظ شده است؛ يعني كاركردهاي روحي و جسمي و مادي و معنوي به مثابة مصاديق كاركردهاي فردي دين و همين طور انواع كاركردهاي اجتماعي آن با هم لحاظ شده است.(63)
شهيد مطهري با تفكيك ميان كاركردهاي ثابت و متغير، به صورت روشن به اين مطلب پرداخته است. به عقيدة وي، از آنجا كه دين وسيلة منحصر به فرد تأمين نيازهاي ثابت انسان است، از جهت كاركردي نيز همواره حضور خواهد داشت.(64) گفتني است، كاركردهاي ثابت مورد توجه جامعه شناسان است. تفاوت دوم در اين است كه عالمان دين، كاركردهاي دين را پاسخ به نيازهاي حقيقي انسان ميدانند؛ يعني نيازهايي كه خاستگاه آن ذات انسان است و عقل آن را تشخيص ميدهد. به عبارت ديگر، از نظر عالمان دين، كاركرد دين تأمين مصالح واقعي است. از آنجايي كه اين مصالح داراي ثبوت واقعي و غير قابل زوال و ثابت هستند، در نتيجه دين و دستورها بنيادي آن نيز همواره ثابت خواهد بود؛ زيرا بيانگر مصالح واقعي ثابت و بادوام است.(65)
انديشمندان ديني به ترتب و نظام سلسله مراتبي كاركردهاي دين نيز توجه كرده اند. براي مثال، شاطبي كاركردهاي دين را به سه قسم ضروري، حاجتي و تحسيني تقسيم ميكند. مقصود از كاركرد ضروري، تأمين مصالحي است كه حيات دنيوي و اخروي انسان به آنها وابسته اند و در غياب آنها، نظام دنيوي و اخروي انسان دستخوش اختلال مي شوند. حفظ دين، نفس، نسل، مال و عقل مصاديق اساسي كاركردهاي ضروري هستند. كاركردهاي حاجتي، آنهايي هستند كه اصل حيات بدانها وابسته نيست؛ بلكه تأمينكنندة رفاه و آسايش بشر هستند. اهداف تحسيني آنهايياند كه در پي نظم بخشي به روابط اجتماعي انسان با ديگران و نهادينه كردن نظام ارتباطي نيكو در جامعه هستند. از نظر وي، مصالح سهگانة مزبور داراي نظام سلسلهمراتبي است؛ يعني مصالح ضروري بنيان و اصول تمام مصالح ديگر، مصالح حاجتي در خدمت مصالح ضروري، و مصالح تحسيني در خدمت مصالح حاجتي است؛ از اين رو، مصالح ضروري محور تمام مصالح ديگر هستند؛ (66) ولي در آراي جامعهشناسان، نيازهاي انسان چنين عمقي ندارند.
ج. توجه به كاركردهاي معرفتي دين: برخلاف ديدگاه جامعهشناسان، عالمان دين به خوبي به بعد معرفتي دين توجه كردهاند. خواجه نصيرالدين طوسي در برابر كساني كه ضرورت دين را نفي كرده اند، به برخي كاركردهاي معرفتي دين مانند تأييد مستقلات عقليه، ارشاد عقل به سوي امور غير مستقلات عقليه، بيان حسن و قبح، شناسايي اشياي مفيد و مضر به حال انسان و بيان پيامدهاي عمل اشاره كرده است. (67) شهيد مطهري در اين باره بيان ميدارد رفتارهاي تدبيري انسان بر خلاف رفتارهاي التذاذي آن، همواره نيازمند طرح، برنامه، روش و انتخاب وسيله براي هدف است. عقل انسان در تنظيم برنامه جزئي و مربوط به مسائل روزانة زندگي مفيد است، ولي تدوين برنامه هاي كلان، جامع و مطابق با مصالح خارج از قدرت عقل فردي و جمعي است؛ زيرا اولاً انسان و به ويژه حيات اجتماعي او، بالاترين مجهول است؛ ثانياً انسان داراي حيات اخروي است كه عقل قدرت درك آن را ندارد؛ زيرا از آن عالم تجربه ندارد. از اين رو، نياز به دين ضرورت خود را مينماياند.(68) ايتالله جوادي آملي به صورت دقيق تر به اين مطلب توجه كرده است؛ از نظر ايشان، مهمترين نياز انسان به دين و اساسيترين كاركرد دين، معرفتي و شناختي است. ايشان معتقد است كاركرد اصلي دين، آموختن چيزهاي است كه بشر به طور مستقل و با عقل، قادر به درك آنها نيست. به همين دليل، دين همواره حضور خواهد داشت.(69)
تفكيك كاركرد از فوايد دين
دين مردم را به حق و قانون و عدالت دعوت ميكند؛ مردم را دعوت به خدا ميكند و از طريق خدا دعوت به عدالت ميكند؛ پلي بين مردم و خدا برقرار ميكند و از راه خدا، باز پلي ميان مردم و ارزشهاي انساني از قبيل عدالت و راستي و درستي و آزادي و بزرگواري برقرار ميكند.(73)
پيامد تفكيك هدف ازآثار يا فوايد دين آن است كه براي شناخت كاركردهاي دين، بايد به آموزهها و پيشوايان دين مراجعه شود تا كاركردهاي اصلي دين مشخص شود و نميتوان بدون ارجاع به آنها، كاركرد دين را تعيين كرد. به همين دليل، خاستگاه بسياري از كاركردهايي كه عالمان دين بيان كردهاند، آموزههاي دين است وكمتر از منظر برون ديني، كاركردهايي را به دين نسبت دادهاند. در تحليل كاركردي عالمان دين، آورندگان اديان فراموش نمي شوند؛ زيرا در آراي آنها، برخي از كاركردها اساساً براي اثبات ضرورت نبوت به منزلة آورندگان دين آورده شده است. در آراي عالمان دين، به نيت و هدف كنشگران ديني نيز توجه شده است؛ زيرا از نظر آنها دستيابي به كاركردهاي موردنظر خود دين، در صورتي ميسر است كه آن عمل بر اساس آموزههاي خود دين انجام گرفته باشد.
تفكيك كاركرد از منشأ دين
نتيجهگيري
بر اساس اين منطق، در حقيقت تفاوت چنداني ميان دين و ساير ابزارهاي حيات اين جهاني نيست. خاستگاه اين نگاه نيز در تلقي جامعهشناسان از هستي و انسان نهفته است؛ زيرا آنها از منظر هستي شناسي، وجود را به همين جهان مادي خلاصه ميكنند و در بعد انسان شناسي نيز حيات انسان را به حيات اين جهاني، و ابعاد وجودي آن را به ابعاد مادي وي محدود ميكنند. در نتيجه، دين را محصول انسان يا جامعه معرفي ميكنند و صرفاً كاركردهاي اين جهاني به آن نسبت ميدهند.
كساني كه به زواياي پنهان و پيداي اين روش توجه كرده اند، به خوبي به اين حقيقت واقفند؛ چنانكه برگر تبيين كاركردي از دين را اساساً تبيين سكولار معرفي ميكند و معتقد است اين روش مشروعيت بخشهاي شبه علمي از يك جهان بيني سكولار شده را فراهم ميكند؛ زيرا در اين ديدگاه، با ناديده انگاشتن ويژگيهاي متمايز و انحصاري، پديدههاي ديني آنها در سطح پديدههاي غيرديني تقليل يافته است؛ در نهايت، پديدههاي ديني ديگر به چشم نميآيد. وي در بيان مقصود خود مينويسد:
گو اينكه «دين به درون يك شب تاريكي جذب مي شود كه در آن همه گربهها خاكسترياند» خاكستري بودن(74) همان ديدگاه سكولار شده دربارة واقعيت ميباشد كه در آن تجليات تعالي معنايي ندارد و با پديدههاي ديني تنها بر اساس كاركردهاي رواني و اجتماعي آن تعامل مي شود؛ كاركردهايي كه فهم آنها نيازمند ارجاع به بعد تعاليبخشي و معنايي دين نيست».(75)
به عبارت ديگر، از نظر برگر، در تبيينهاي كاركردي بعد تعاليبخشي و تجربة ديني فداي كاركردهاي دنيايي آن ميگردد. افزون بر آن، چون كاركردگرايان به دليل اضطرار آن هم به كاركردهاي بالعرض دين توجه كردهاند، در نتيجه در بلندمدت از طريق «ابدال» و «تبديل» زمينة عرفي شدن دين، فرد و جامعه را فراهم ميسازند؛ زيرا پس از قلب، ماهيت دين و تقليل آن به يك ابزار به تدريج احساس بي نيازي از دين را به فرد و جامعه تزريق ميكند. چنانكه روشن شد، بسياري از كساني كه اين منطق را به كار بردهاند، ادعاي بينيازي فرد و جامعه از دين را مطرح كرده اند؛ زيرا ابزاري بهتر فراهم شده است.
با توجه به ويژگيهاي تبيين كاركردي بيشتر عالمان دين، منطق آنها سكولار و دنياگرايانه نيست؛ زيرا به دليل تفاوت در مباني، نگاه شان به دين متفاوت است. دربارة دين، چنانكه معلوم شد آنها اولاً نگاه جامع به دين دارند؛ يعني به ابعاد مختلف دين توجه كرده اند و دين را به كاركردهاي شان تقليل ندادهاند؛ ثانياً از نظر آنها تمام كاركردهاي دين، حتي كاركردهاي دنيوي آن در مسير سعادت واقعي انسان قرار دارد؛ از نظر آنها، دين ابزار زندگي حيات اخروي است؛ اما حيات اخروي از متن همين زندگي دنيوي ميگذرد. از اين رو، به هر دو سنخ كاركردهاي دين توجه شده است و سعادت دنيوي بدون آخرت، هرگز مقصود نهايي عالمان دين نيست. بنابراين، اگر زندگي آدمي به همين جهان دنيوي محصور ميبود، نياز چنداني به دين نبود و مي توانست با آزمايش و خطا راه زندگي را پيدا كند.
در منطق كاركردي عالمان دين، عرفي شدن از طريق تبديل و ابدال رخ نمي دهد؛ از طريق تبديل رخ نميدهد، چون انسان داراي نيازهاي ثابتي است كه همواره وي را به دين محتاج مي سازد. از طريق ابدال رخ نميدهد، زيرا شكل اين نيازها در همه زمانها نيز ثابت است و در هيچ دوراني دستخوش تغيير نميشود.
چه بسا برخي بكوشند با استناد به كاركردهاي لغزان دنيوي دين، ضرورت دينداري را اثبات كنند؛ اين نوع نگاه آشكارا مصداق توجيه كاركردي دين قرار ميگيرد و بايد از آن اجتناب كرد؛ زيرا هدف غايي دين را ارتقاي هر چه بيشتر سطح زندگي قلمداد كردن، يكي از آثار و نتايج كاربرد ديدگاه غيرديني و اين جهاني دربارة دين است؛ اين نگرش، دين را به حد نوعي آرمانگرايي يا مكتب انساني تنزل ميدهد كه با آرمانگراييها و ساير مكاتب دنيوي در جهت وصول به هدف واحد يعني رفاه نوع بشر، رقابت دارد. از اين رو، ميتوان گفت در ادبيات كاركردي جامعهشناسان، غالباً هدف دين در حد تحقق كامل آرمان هاي يك دولت رفاه تقليل مييابد. روشن است ديني كه هدف آن صرفاً تأمين رفاه مادي انسانها باشد، فلسفه وجودي خود را دير يا زود از دست مي دهد و در مواجه با ساير مكاتب و ايدئولوژي هاي انساني، طعم تلخ شكست را خواهد چشيد.
افزون بر آن، طلب نعمتهاي دنيوي به خاطر خودشان يا داشتن نگاه حق طلبانه به آنها و توجه نداشتن به لطف الهي در اعطاي آنها و يا نپذيرفتن وظايف مان در برابر آنها، سه روشي است كه موهبت هاي الهي را به بتها بيبدل ميكنند كه ما را اسير و بردة خود مي سازند و به جاي تعاليبخشي ما را تنزل ميدهند؛ زيرا از نظر دين، بُت بودن يك چيز، به صورت ظاهري آن بستگي ندارد؛ بلكه به نحوة تعامل ما با آن مربوط است.
پي نوشت ها :
56. محمد غزالي، المستصفي من العلم الاصول، ج1، ص 416.
57. جعفر سبحاني، الإلهيات، علي هدي الكتاب و السنته و العقل، ج1، ص 24.
58. محمد صدرالدين، تفسير ملاصدرا، ج7، ص 374 / ر.ك: ملاصدرا، الشواهد الربوبيه، ص 367- 368.
59. امام خميني قدس سره، صحيفه نور، ج19، ص 284- 285.
60. عبدالله جوادي آملي، انتظار بشر از دين، ص 8-9.
61. محمد تقي جعفري، فلسفه دين، ص 125- 126.
62. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج2: 177- 179.
63. همان، ج2، ص 284- 285.
64. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج3، ص 384- 388.
65. سيد محمد حسين طباطبائي، الميزان، ج16، ص 189- 193.
66. شاطبي، الموافقات في الاصول الاحكام، ج2، ص 3-4.
67. حسن حلي، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، ص 346.
68. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج2، ص 51- 55.
69. عبدالله جوادي آملي، شريعت در آينه معرفت، ص 110.
70. نصيرالدين طوسي، قواعد العقائد، ص 87.
71. سيد محمد حسين طباطبائي، الميزان، ج4، ص 115- 116.
72. محمد تقي مصباح، راه و راهنماشناسي، ج1، ص 35.
73. مرتضي مطهري، فلسفه تاريخ، ج4، ص 167.
74. greyness.
75. Peter. L Berger, “Some Second Thoughts on Substantive versus Functional Definitions of Religion “. Journal for the Scientific study of Religion, (1974), Vol. 13, No. 2. (Jun.,) pp. 125- 133.
-آرون، ريمون، سير مراحل اساسي انديشه در جامعه شناسي، ترجمه باقر پرهام، چ پنجم، تهران، علمي فرهنگي، 1381.
- اسكيدمور، ويليام، تفكر نظري در جامعهشناسي، جمع مترجمان، تهران، سفير، 1372.
- افلاطون، جمهور، ترجمه فواد روحاني، چ ششم، تهران: وزارت فرهنگ و آموزش عالي، شركت انتشارات علمي- فرهنگي، 1374.
- الياده، ميرچا، دين پژوهي، دفتر دوم، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1373.
- اينگلهارت، رونالد، مقدس و عرفي، ترجمه مريم وتر، تهران، كوير، 1387.
- برمن، مارشال، تجربه مدرنيته، ترجمه مراد فرهادپور، تهران، طرح نو، 1379.
- پالس، دانيل، هفت نظريه در باب دين، ترجمه محمد عزيز بختياري، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني قدس سره، 1382.
- پوپر، كارل، جامعه باز و دشمنان آن، ترجمه علي اصغر مهاجر، تهران، شركت سهامي انتشار، 1369.
- توسلي، غلام عباس، نظريه هاي جامعه شناسي، چ ششم، تهران، سمت، 1376.
- جعفري، محمدتقي، فلسفه دين، تدوين جمع نويسندگان، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1386.
- جوادي آملي، عبدالله، شريعت در آينه معرفت، قم، اسراء، 1373.
- جوادي آملي، عبدالله، انتظار بشر از دين، قم، اسراء، 1380.
- جيمز، ويليام، دين و روان، ترجمه مهدي قائني، چ دوم، تهران، شركت سهامي انتشار، 1372.
- حجاريان، سعيد، از شاهد قدسي تا شاهد بازاري، تهران، طرح نو، 1380.
- امام خميني قدس سره، صحيفه نور، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره، 1378.
- دوركيم، اميل، دربارة تقسيم كار اجتماعي، ترجمه باقر پرهام، ويراست دوم، تهران، مركز، 1381.
- دوركيم، اميل، قواعد روش در جامعه شناسي، ترجمه دكتر محمد كاردان، تهران، دانشگاه تهران، 1343.
- دوركيم، اميل، صور بنياني حيات ديني، ترجمه باقر پرهام، تهران، مركز، 1383.
- راجر تريك، عقلانيت و دين، ترجمه حسن قنبري، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، 1385.
- راين، آلن، فلسفه علوم اجتماعي، ترجمه عبدالكريم سروش، تهران، علمي و فرهنگي، 1367.
- رفيع پور، فرامرز، جامعه روستائي و نيازهاي آن، تهران، شركت سهامي انتشار، 1364.
- روشه، گي، سازمان اجتماعي، ترجمه هما زنجاني، تهران، سمت، 1375.
- ريتزر، جورج، نظريه جامعه شناسي در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثي، چ پنجم تهران، علمي، 1380.
- شجاعي زند، علي رضا، عرفي شدن در تجربه مسيحي و اسلامي، تهران، مركز بازشناسي اسلام و ايران، 1381.
- طباطبائي، محمدحسين، اصول فلسفه و روش رئاليسم، (مجموعه آثار شهيد مطهري، ج6)، چ پنجم، تهران، صدرا، 1375.
- غزالي، محمد، المنقذ من الضلا، ترجمة دكتر صادق آينهوند، تهران، اميركبير، 1362.
- كوزر، لوئيس، زندگي و انديشه بزرگان جامعهشناسي، ترجمة محسن ثلاثي، چ نهم، تهران، علمي، 1379.
- كوزر، لويس و برنارد روزنبرگ، نظريههاي بنيادي جامعه شناسي، ترجمة فرهنگ ارشاد، تهران، ني، 1378.
- كوهن، پرساي اس، نظريه اجتماعي نوين، ترجمة يوسف نراقي، تهران، شركت سهامي انتشار، 1381.
- كينك، ساموئل، جامعهشناسي، ترجمة مشفق همداني، تهران، سيمرغ، 1353.
- گلدنر، آلوين، بحران جامعه شناسي غرب، ترجمة فريده ممتاز، چ سوم، تهران، شركت سهامي انتشار، 1383.
- گولد، جوليس و ويليام ل. كولب، فرهنگ علوم اجتماعي، جمعي از مترجمان، تهران، مازيار، 1376.
- ليتل، دانيل، تبيين در علوم اجتماعي، ترجمة دكتر عبدالكريم سروش، چ دوم، تهران، مؤسسه فرهنگي صراط، 1381.
- مصباح، محمدتقي، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1376، ج1.
- مصباح، محمد تقي، راه و راهنماشناسي، قم، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني قدس سره، 1376، ج1.
- مطهري، مرتضي، فلسفه تاريخ، تهران، صدرا، 1383، ج 4.
- مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1374، ج 2؛ 1375، ج3؛ 1378، ج 19، 1381، ج 21.
- نيسلا، برو و مالينوفسكي، نظريه علمي درباره فرهنگ، ترجمة عبدالحميد زرين قلم، تهران، گام نو، 1379.
- هميلتون، ملكلم، جامعه شناسي دين، ترجمة محسن ثلاثي، چ دوم، تهران، تبيان، 1381.
- ياسپرس، كارل، اسپينوزا: فلسفه، الهيات و سياست، ترجمة محمد حسن لطفي، تهران، طرح نو، 1375.
- ابنخلدون، عبدالرحمن، تاريخ ابنخلدون، بيروت، دارالكتب العلميه، 1992، ج1، (مقدمه ابن خلدون).
- اسعد السعدي، عبدالحكيم عبدالرحمن، مباحث العله في القياس عندالاصوليين، بيروت، دارالبشائر الاسلاميه، 1986.
- اصفهاني، محمد حسين، نهايهالدرايه، قم مؤسسه آلالبيت لإحياء التراث، بيتا، ج2.
- حكيم، محمد تقي، الاصول العامه للفقه المقارن، قم، المجمع الجهاني اهلبيت عليهمالسلام، چ دوم، 1376.
- خرازي، محسن، بدايه المعارف الاهيه في شرح العقايد الاماميه، قم، مركز مديريت حوزه علميه قم، 1411 ق، ج1.
- سبحاني، جعفر، الإلهيات، علي هدي الكتاب و السنته و العقل، به قلم الشيخ حسن محمد مكي العاملي، قم، المركز العالمي للدراسات الاسلاميه، 1411، ج1.
- شاطبي، الموافقات في اصول الاحكام، بيروت، دارالإحياء الكتب العربيه، بي تا.
- صدرالدين، محمد، متشابهات القرآن، تصحيح سيد جلال الدين آشتياني، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1378.
-صدرالدين، محمد، الشواهدالربوبيه، به تصحيح، تعليق و مقدمه سيد جلال الدين آشتياني، مشهد، دانشگاه مشهد، 1346.
- طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، 1417.
- طوسي، نصيرالدين، قواعد العقايد، تحقيق علي رباني گلپايگاني، قم، مركز مديريت حوزه علميه قم، 1416.
- علامه حلي، حسن. كشف المراد، تصحيح و تعليقه حسن حسن زاده آملي، قم، مؤسسه نشر اسلامي، 1407.
- غزالي، محمد، المستصفي من علم الاصول، بيروت، مؤسسه الرساله، 1417.
- نائيني، محمد حسين، فوئد الاصول، تأليف محمد علي كاظمي خراساني، قم، جامعه مدرسين، 1406، ج 1 و 3.
- Peter. L Berger , “Some Second Thoughts on Substantive versus Functional Definitions of Religion”. Journal for the Scientific Study of Religion, (1974), Vol. 13, No. 2. (Jun. ,), pp. 125- 133.
- Giddens, Anthony, the Consequences of modernity, Combrige:Poliyt Press, 1990.
- Giddens , Anthony ,sociology, Combrige: Poliyt Press, 2001.
دوفصلنامه پژوهش شماره 2
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}